عاشقانه‌های دو یار دور افتاده از یکدیگر

پس از ۱۶ سال همچنان اولین عشقم را دوست دارم اما هزار مشکل وجود دارد. یکی از هزار، اقامتم در آمریکا و حضور او در ایران

عاشقانه‌های دو یار دور افتاده از یکدیگر

پس از ۱۶ سال همچنان اولین عشقم را دوست دارم اما هزار مشکل وجود دارد. یکی از هزار، اقامتم در آمریکا و حضور او در ایران

تو و لرزش دستانم

این فضای مجازی هم بلای جانی شده است که خبر نداریم! صبح که از خواب بیدار می‌شوم و اینستاگرام را چک می‌کنم و می‌بینم بعد از مدتها زیر پست خواهرت و یا دیگری چیزی نوشتی گویا تمام ۱۶ سال را یک‌باره مرور می‌کنم. مگر عشق تو چه بود که هنوز پس از سالها و رنج‌های که بر من تحمل کردی باز با دیدن نام‌ت و یا نوشته‌هایت، ویران می‌شوم!

مگر تو که هستی که اینگونه با دیدن عکست، لرزش دستانم شروع می‌شود و خواب آشفته نبودنت را مرور می‌کنم... تصدقت شوم چرا هنوز عشقت ویرانم می‌کند و باز برای دیدنت ثانیه شماری می‌کنم؟ چرا هنوز در جنگم که به تو پیام بدهم و بگویم دلم برایت ذره‌ای شده و هر لحظه وجودم تو را می‌خواهد!؟

لعنت به تمام جدایی‌ها و شرایط سخت! لعنت به تمام، تمناهای بدون تاثیر! 

امروز مثل هر روز دیگر باز عاشقت هستم! انگار قرار نیست وقتی بیدار می‌شوم تصور کنم عاشقت نیستم تا لحظه‌ای! آری « تا لحظه‌ای» آرام داشته باشم!


الان بیش از ۱۰ سال است که می‌گویم این روزها می‌روند و آرام می‌گیرم اما نگرفتم!

شاید شروع نوشتن خاطرات عشقمان کردم! خاطرات یک عشق سوخته که چطور بعد از سالها آمدی و باز آتشم زدی و رفتی...خواهم نوشت که چطور برایت «هیچ» بودم اما هنوز عاشقانه دوستت دارم هر چند دیگر به خود اجازه نمی‌دهم غرورم را نابود کنی و به همین خاطر از دور تو را دوست دارم...


آرام جانم همیشه دوست‌داشتم و دارم...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد