-
من و دنیای موازی
جمعه 28 آذر 1399 05:48
درست برعکس روزگارم در دنیای موازی انسان شادی هستم! با خندههای تو از خواب بیدار میشوم و تنها به نسکافهای که مینوشیم فکر میکنم! به اینکه چقدر شکر بریزم و اینکه اینبار کدام کاپ را انتخاب خواهی کرد! راستاش در این جهان موازی هر دو علاقه به خرید لیوانهای متنوع پیدا کردیم! یکی را برای نشستن در حیات خانه و گرم شدن با...
-
یاد رخ یارم!
سهشنبه 6 آبان 1399 03:18
دوری ما از همدیگر که خوشحالم تنها دوری مسافت بود نه دوری قلبمان باز قلبم را هر روز فشرد! تصور کنید صدها کیلومتر از همدیگر دور هستیم و به اقتضای شرایط خیلی وقت زمان میبرد و همدیگر را تصویری نمیبینیم! این چند ماه اخیر که خود نوبری شده و منِ محروم از دیدن یارم حال خوشی ندارم. راستش را بخواهید هرچند در عالم واقعیت او را...
-
دلم تنگه!
پنجشنبه 24 مهر 1399 23:27
قرار بود همیشه بنویسم! اما چند ماهی توان به خط کشیدن ذهنم را نداشتم! آرام نبودم و هنوز هم نیستم! عاشقی همین است هیچ وقت جز در کنار یار بودن، آرام ندارد! یار و یاورم مدتی نبود و حالا از من فرصت خواسته است. فرصتی شاید سه ماهه. تا به حال وارد اتاقی شدید که خالی خالیست؟ تا به حال شده در آن در اتاق باشید و حرف بزنید و...
-
گذشت لازمه ماندن است
دوشنبه 13 مرداد 1399 14:33
شما هم شاید اتفاقاتی که خواهم نوشت را تجربه کردید! زمانی که احساس میکنید عشقتان نمیخواهد کل واقعیت را بگوید یا برای اینکه شما ناراحت نشوید سعی میکند حرفی بزند که شما قانع شوید. برای منی که سالها انتظار کشیدم، بعضی از عکسها و شرایط را تحمل کردم، شنیدن بعضی حرفها درد دارد اما زخم عمیق نمیکند! به همین دلیل بعضی مسایل...
-
عشق، قانون دارد
چهارشنبه 8 مرداد 1399 15:17
خب همه ماها با هم در تعریف عشق و قوانین آن متفاوت هستیم! حتی میان عاشق و معشوق نیز تعریف از قوانین عشق میتواند فرسنگها از همدیگر متفاوت باشد. بگذارید از همان اول یادداشت بگویم که همه آدمها خودخواه هستند! حتی وقتی کسی را انتخاب میکنند چون خودخواه هستند آن را عشق خود میدانند و میخواهند عشقشان نیز به او عشق بدهد!...
-
عشق، «هویت» است
پنجشنبه 2 مرداد 1399 16:07
خوب میدانید که عاشقی یعنی، خوشبختی طرف مقابلت را بخواهید اما فراتر از این موضوع عشق و عاشقی به آدمی یک هویت میدهد و آن هویت «ما» است. مثلا من با یارم هویت «ما» را داریم. من و او دیگر از همدیگر جدا خوانده نمیشویم و هربار میخواهیم تصمیمی بگیرم به «ما» فکر میکنیم. البته باید بگویم این «هویت ما» به معنی نادیده نگرفتن...
-
تردید و دوری از لمس دستانت
سهشنبه 31 تیر 1399 15:02
چند وقتیست که دلبرم، تمام عمرم به دلایلی بسیار کم میتواند با من صحبت کند! دیشب حرفهایی زد که قلبم به درد آمد! نه اشتباه نکنید! بحثمان نبود و مشکلی نیست! حتی نشان به آن نشان که عشقمان هر روز بیشتر میشود. یک سالیست که منتظرم تا او برای ادامه تحصیل و یا از طریق ویزای کار به اینجا یعنی آمریکا بیاید اما دیشب حرفهایی که...
-
خاطراتی که کابوس هستند
یکشنبه 22 تیر 1399 03:04
مخفی میکنم اما هر بار که بهم میریزم تا روزها چنان در غم و اندوه فرو میروم که بیرون کشیدنم هر بار سختتر میشود. هر بار که این حس و حال را پیدا میکنم صدبار خودم را نفرین میکنم و گاه چنان روانم بهم میریزد که آرزوی مرگ میکنم. میدانم گنگ حرف میزنم میدانم که بیش از حد حرفهایم بار منفی دارد اما امروز که پس از چند...
-
صفات یک عشق ناب! - یک؛ نکتهسنجی
سهشنبه 17 تیر 1399 21:11
تا به حال به این فکر کردید که عشقتان شما را نمیبیند؟ حس کردید قدردان کارهایتان نیست؟ یا به این فکر کردید که کاری که میکنید خیلی ارزشمند است اما یارتان متوجه مهم بودن آن نشده و یا کلا برعکس! تا به حال فکر کردید عشقتان توجهی به شما نمیکند؟ اینها تماما سوالاتیست که همه عاشقان از خود میپرسند و یا درگیر آن هستند. چه...
-
آیا عشق یکطرفه است؟
جمعه 13 تیر 1399 19:19
کانت یکی از فیلسوفان بزرگ به مردم توصیه کرده است که سرمان به کار خودمان باشد و سرنوشت خود را بیجهت به سرنوشت دیگری گره نزنیم، فاصله را رعایت کنیم، دیگران را حرمت بنهیم، اما با زندگیشان زیاد قاطی نشویم. کانت البته وظیفه اخلاقی ما نسبت به بشریت، و نیز عشق به همنوع را به رسمیت میشناسد، اما بشردوستی از منظر او ربطی به...
-
سکس در ازدواج، اجبار است؟
یکشنبه 1 تیر 1399 03:53
هنوز در خاک وطنم زن جرات ندارد به همسرش بگوید «نه» نمیخواهم با تو سکس داشته باشم! هنوز این درد تجاوز قانونی بسیاری از زنان عزیز ایرانمان را زجر میدهد. البته گاه زن و مرد نمیشناسد اما آنچه بر زنان ایرانزمین میرود غیرقابل شمارش است و هزاران انسان معصوم و آرام، زیر مشت و لگد مردان مست در شهوت، له شدهاند. گویا سکس که...
-
زن ناموس نیست! زن، زن است
یکشنبه 1 تیر 1399 01:10
در جامعه مردسالاری که هر روز خبرهای مرتبط با «قتل ناموسی» میخوانیم و هر روز شاهد زنآزاری و دخترآزاری هستیم میخواهم داد بزنم و بگویم، آی مردم من ناموس ندارم! من به هیچ عنوان زن و برده خودم نمیدونم! اصلا گور بابایی هر چه غیرت کوره و کجه! بابا یکم آدم باشید زن دارایی شماها نیستتتتتت. آخ که دلم میخواد این حرفها رو از...
-
در زمان ناراحتیات اگر بودم این چنین بودم که...
پنجشنبه 29 خرداد 1399 20:27
پیشتر گفتم که اینترنت یا همان فضای مجازی چقدر خوب است! برای منی که آمریکا هستم و یارم در ایران این اینترنت، بزرگترین نعمت! است. اما بگذارید بگویم لعنت! لعنت به فضای مجازی که نمیگذارد وقتی عشقم غمگین است دستاش را بگیرم و بدون اینکه حرفی بزنم تنها نگاه اش کنم و او از درداش بگوید. لعنت به این فضای مجازی که نمیگذارد...
-
ممنون برای دل پاکی که داری
پنجشنبه 29 خرداد 1399 00:09
ما آدمهای این کرهخاکی شاید کمتر عاشق واقعی میشویم چرا که عشق واقعی شروط خاص خود را دارد! مثلا عشق مادر به فرزند عشقیجاودان است! البته همیشه استثنا است اما در کلیت نمیتوان به عشق مادر به فرزند شکی داشت! چه بسا اگر شکی باشد نشان از دیوانگی و کمسطحی و ندیدن دل آنان است! البته میشود که فرزندی عشق به مادر را عمیق...
-
شادیام در میان غم، تو هستی
سهشنبه 27 خرداد 1399 17:05
امروز خبر خوبی نشنیدم و مثل همیشه غرق در فکرهای ناراحت کننده بودم! این بین وقتی یاد تو میافتم کمی آرام میشوم! یک نفر لحظه آخر گفت « تو مقصر هستی» یعنی من مقصر هستم! یعنی من باعث این هستم که پسری اینطور دچار مشکل است. دستم را گاز گرفتم و از فشار عصبی توان راه رفتن نداشتم! چرا باید منی که همیشه مواظب و نگران پسری...
-
تو باشی چه غم دارم؟
سهشنبه 27 خرداد 1399 03:40
معجره یعنی تو باشی و من باشم و به آیندهای نه چندان دور فکر کنیم! معجزه یعنی دیگر نبودنت عذابم ندهد! تصمیم گرفتم نام وبلاگ را تغییر دهم! بیشتر از عشق خواهم نوشت عشقی که زنده شد...
-
دیدنت خیال یا محال!
یکشنبه 25 خرداد 1399 21:37
یکبار میان چتهایمان گفتی که «بتونم ببینمت و یه دنیا باهات حرف بزنم»! هزار بار بیشتر به این «دیدنت» فکر کردم! یعنی روزی هم میرسد که ببینمت؟ روزی میرسد که یک دنیا با هم حرف بزنیم؟ یعنی میشود روزی بدون ذرهای نگرانی بنشینیم و با هم یک دنیا حرف بزنیم؟ تصدقت شوم به این موضوع مهم فکر میکنم اما گاه محال بودن این خیال را...
-
اینترنت و تبوتاب عاشقی
یکشنبه 25 خرداد 1399 21:05
یک چراغ سبز کنار عکس پروفایل یار، قلبم را به تب و تاب میاندازد! این تصویر نشان میدهد همزمان با من در آن سوی کره زمین آنلاین است! میفهمم که هر لحظه امکان دریافت پیاماش را دارم که البته در انتهای باورم این است که او پیامی نخواهد داد! اینترنت برای من یعنی صبر یعنی سکوتی که شاید با صدای پیامکاش به دنیای زیبا تبدیل...
-
دلتنگی و آرامشی برایم نگذاشت
شنبه 24 خرداد 1399 20:29
چند روزی ست که این جستار نوشتار را شروع کردم و در این وبگاه حرفهای دلم را میزنم! بعد از یک ماه دوباره چند کلامی به صورت پیامکی با هم حرف زدیم! قلبم آرامش نداشت! قلبم در میان سوخوشی گویا آنقدر تند و گاهی آنقدر آرام میزد که میتوانستم رد شدن خون تازه را در میان شاهرگ و رگهایم حس کنم! گویا جان دوباره گرفتم اما مدام...
-
خاطرهای از ۱۴ سال پیش یک عشق
چهارشنبه 21 خرداد 1399 01:24
یادت هست بیش از ۱۴ سال پیش با یک موتور قرضی مسافت ۳ ساعت با ماشین را خاطره ساختیم و هممسیر همدیگر بودیم؟ یادت هست تو سر آن سه راه معروف پیاده شدی تا مثلا سوار ماشین شوی اما من با موتور سوارت کردم و در اولین توقف کنار یکی از ساحلهای زیبای استان کلی خندیدیم؟ یادت هست من جو گیر شده بودم و تند میرفتم و تو مرا محکم بغل...
-
تو و لرزش دستانم
سهشنبه 20 خرداد 1399 15:12
این فضای مجازی هم بلای جانی شده است که خبر نداریم! صبح که از خواب بیدار میشوم و اینستاگرام را چک میکنم و میبینم بعد از مدتها زیر پست خواهرت و یا دیگری چیزی نوشتی گویا تمام ۱۶ سال را یکباره مرور میکنم. مگر عشق تو چه بود که هنوز پس از سالها و رنجهای که بر من تحمل کردی باز با دیدن نامت و یا نوشتههایت، ویران...
-
صدا، چیز عجیبیست! صدا
شنبه 17 خرداد 1399 16:18
راستاش را بخواهی دیدن عکسهایت کارم شده اما جرات نمیکنم صدای تو را گوش کنم! این صدا چیز عجیبیست! مگر میتوان صدای تو را بشنوم و نشکنم؟ نشکنم از نبودنتهایت. از تویی که برای داشتنات لحظهشماری میکردم و میکنم اما خوب میدانم ندارمت! میدانم اگر صدای تو را بشنوم طاقتم تمام میشود. میدانم اگر صدایت را بشنوم مرور...
-
سلام و صد حیف از نبودنهایت
جمعه 16 خرداد 1399 22:04
هنوز پس از سالها دوری وقتی باران میبارد، هوا آفتابیست و یا سرد میشود نیم نگاهی به وبسایت های هواشناسی می اندازم تا ببینم هوای روزهای تو چطور است! هنوز وقتی به ساعت نگاهی میاندازم بلافاصله حساب می کنم آیا به خواب ناز رفتی یا هنوز تا انتهای تاریکی شب در حال خواندن و کار کردن هستی! میبینی هنوز گذر ۱۶ سال از عمر اولین...